تعهد نامه زندگی (سروده جناب استاد شاهمیری)

تعهد نامه زندگی (سروده جناب استاد شاهمیری)

بسم الله الرحمن الرحیم

تعهد نامه زندگی (سروده جناب استاد شاهمیری)

 

یادِ آن روزی که بودیم مستِ مست       عهد بستیم با خدا روزِ اَلَست

گفت آیا رَبِّتان من نیستم؟       گفتیم آری و شدیم یکتا پرست

* * * * * * * * * *

از همان روز کوسِ یکتایی طنین انداز شد       درب رحمت بر زمین و آسمان ها باز شد

ساز طاعت در عبادت با محبت را زدند       بندگی، همرا با ورزندگی آغاز شد

* * * * * * * * * *

پرده دار عشق بودیم آن زمان       اعتباری داشتیم در لامکان

بنده ای بودیم در بندِ خدا       فارغ از هر قیدی و بندی در جهان

* * * * * * * * * *

سوگلی بودیم ما در کائنات       سروناز بودیم در بطن حیات

مرغِ جان بودیم در باغِ بهشت       بی نشان بودیم فراسوی سَمات

* * * * * * * * * *

زندگی آن وقت ها، کاملا آزاد بود       آفرینش آن زمان، پُر زعدل و داد بود

دلخوشی ها کم نبود، مثل این ورزندگی       زندگی ورزنده بود، ورزندگی بنیاد بود

* * * * * * * * * *

دوست بودیم با خدا همچون خلیل       شادمان بودیم و خوش دل بی دلیل

تا که نَفس آمد فرود از عالم اعلی به زیر       رانده و تبعید گشتیم و شدیم خوار و ذلیل

* * * * * * * * * *

از زمانی کز خدا غیرخدا را خواستیم       زاعتبار خویشتن نزد خداوند کاستیم

سجده ها کردیم بر نفسِ خود و بیگانگان       خانه دل را برای غیرحق آراستیم

* * * * * * * * * *

می گذشتند سالها در رفت و شد       بی خبر بودیم ما از حال خود

در خیالِ خام و پندارِ کمال       دور گشتیم از خود و از ذوالجلال

* * * * * * * * * *

گاه گاهی بادِ نرمی می وزید       عطر آن بر جسم و جانم می رسید

گویی کسی می گفت ... رضا       بشنو مرا، برگرد از این ماجرا

* * * * * * * * * *

عمری گذشت زین ماجرا       تا این که گشتیم جا بجا

راهی شدیم سوی سماء       تا جای پای اولیاء، نزد خدا

* * * * * * * * * *

پرواز نمودیم سوی خویش       بر گوهرِ آئین خویش

بیعت نمودیم با خدا       فارغ شدیم زین ماجرا

 

(سروده استاد سیّد رضا شاهمیری بنیانگزار ورزش ورزآرا)